قرآن
.
((گفت : سوگند به عزت تو که همه آنان را گمراه مى کنم مگر بندگان مخلص تو را)).
((فقط تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى خواهیم )).
ـ امام على (ع ) : اخلاص عالیترین هدف است .
ـ اخلاص , نهایت است .
ـ اخلاص نهایت دین است .
ـ اخلاص عبادت مقربان است .
ـ اخلاص ملاک و معیار عبادت است .
ـ اخلاص , اوج ایمان است .
ـ اخلاص خوى برترین مردمان است .
ـ رقابت خردمندان و صاحبدلان در خالص گردانیدن اعمال است .
ـ رهایى و نجات در اخلاص است .
ـ پـیامبر خدا (ص ) : جبرئیل از جانب خداى عزوجل خبر داد که اخلاص سرى از اسرار من
است و من آن را به دل بندگانى که دوستشان دارم , مى سپارم .
ـ امام على (ع ) : هر عملى را که خالص انجام دهى در آخرت به هدفى دست مى یابى .
ـ پیامبر خدا (ص ) : تفاوت و برترى درجات مؤمنان بر یکدیگر به اخلاص است .
ـ براى خدا کار کن , تو را از همگان کفایت مى کند.
ـ امام على (ع ) : غایت یقین اخلاص است .
ـ مـصـبـاح الـشریعه : امام صادق (ع )فرمود : بنده باید در تمام حرکات و سکنات خود
نیت خالص داشـتـه بـاشـد , زیرا اگر چنین نباشدغافل است و غافلان را خداوند چنین
وصف کرده است که ((آنان همچون چارپایانند و بلکه گمراهترند)).
ـ امام صادق (ع ) : خداوند عزوجل نعمتى بالاتر از این به بنده اش نداده است که در
قلبش جز خدا نباشد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : خوشا آن که عمل و علمش , دوستى و دشمنى اش , انجام دادن و
رها کردنش ,سخن و سکوتش و کردار و گفتارش فقط براى خدا باشد.
ـ خوشا آن که عبادت و دعایش را براى خدا خالص گرداند و آنچه مى بیند دلش را به خود
مشغول نسازد و آنچه مى شنود او را از یادخدا غافل نکند وبه سبب آنچه به دیگران
داده شده سینه اش را غم و اندوه نگیرد.
ـ امام سجاد (ع ) ـ در مناجات ـ : جهاد ما را در راهت وکوشش ما را مصروف طاعت خود
گردان و در معامله با خودت نیتهایمان راخالص کن .
ـ پـیـامـبـر خـدا (ص ) : سـه چیز است که دل مرد مسلمان در آنها آمیخته با ناخالصى
نمى شود: کارمخلصانه براى خدا , خیر خواهى و نصیحت رهبران مسلمانان و همراهى با
جامعه مسلمانان .
ـ همانا خداوند این امت را به سبب ناتوانان آنها و دعا و اخلاص و نمازشان یارى و
پیروزى داد.
دشوار بودن اخلاص .
ـ امام على (ع ) : پاک
کردن عمل (ازناخالصیها) بهتر از خود عمل است .
ـ خـالـص گـردانیدن عمل سخت تر ازخود عمل است و پاک کردن نیت از فساد و نا خالصى
براى عمل کنندگان از جهاد طولانى دشوارتر است .
ـ امام صادق (ع ) : پایدارى بر عمل تاآنجا که خالص شود , سخت تر از خود عمل است .
کافى بودن کار اندک اما مخلصانه .
ـ پیامبر خدا (ص ) : دلت
را خالص گردان , کار اندک تو را بس است .
ـ دینت را خالص گردان , کار اندک تو را کفایت است .
ـ از سـخنان خداى تعالى به موسى (ع ) :اى موسى ! هر کارى که براى من انجام شود
اندکش زیاد است و آنچه براى غیر من انجام گیردزیادش ناچیز است .
مخلص .
ـ
پـیامبر خدا (ص ) : خوشا به حال مخلصان , آنان چراغهاى هدایتند و هر فتنه تیره اى
به سبب آنها زدوده مى شود.
ـ امـام عـسـکـرى (ع ) : اگـر همه دنیا را یک لقمه کنم و آن را در دهان کسى گذارم
که از روى اخلاص خدا را عبادت مى کند, به نظرم در حق او کوتاهى کرده ام .
ـ امـام على (ع ) : خدا را بندگانى است که با دل و درونى خالص با وى معاملت مى
کنند و خداوند نیز پاداش خالص خود را به آنان مى دهد, اینان در روز قیامت نامه هاى
اعمالشان خالى است و چون در برابر او بایستند آنها را از رازى که با او در میان
گذاشته اند پرکند.
ـ امام صادق (ع ) ـ به مفضل بن صالح ـ : همانا خداوند را بندگانى است که خالصانه
باوى معاملت کـنـنـد و خدا نیز از اجر و پاداش خالص خود به ایشان دهد اینان کسانى
هستند که در روز قیامت نـامـه هـاى اعـمالشان خالى است و چون در برابر خداى تعالى
بایستند آنها را از رازى که با وى در مـیـان گـذاشـتـه انـدپرکند (راوى مى گوید:)
عرض کردم : سرورم ! چرا چنین است (نامه هاى اعمالشان سفید وخالى است ) ؟
فرمود : زیرا خداوند شان آنان را بالاتر از این قرار داده که فرشتگان نگهبان
ازرابطه میان خود و ایشان آگاه شوند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : کـجـایـند آنان که اعمال خودرا براى خدا خالص گردانیدند و
دلهایشان را با جایگاههاى یاد خدا پاک کردند.
ـ جبرئیل (ع ) ـ در پاسخ به سؤال پیامبر از اخلاص ـ : مخلص کسى است که از مردم هیچ
نخواهد تا خود بدان دست یابد و هرگاه بدان دست یافت خشنود شود و هرگاه چیزى از آن
نزدش باقى ماند بـه دیـگـران بخشد , زیرا کسى که از مخلوق چیزى نخواهد به عبودیت
براى خداى عز و جل اقرار کـرده اسـت و چون به نیاز خود رسید و خشنود گشت از خدا
خشنود شده است و خداى تبارک و تـعـالـى از او خـشنود است و هرگاه آنچه برایش باقى
مانده براى خداى عزوجل ببخشد به مرتبه اعتماد به پروردگارش رسیده است .
ـ امـام هـادى (ع ) : اگـر مـردمـان هـریـک بـه وادى و دره اى رونـد من به وادى آن
مردى قدم مى گذارم که خداى یگانه را مخلصانه عبادت مى کند.
ـ پـیـامـبـر خـدا (ص ) : عـالـمـان همه به هلاکت درافتند مگر آنان که به علم خود
عمل کنند و عاملان همه هلاک شوند, مگر آنان که از روى اخلاص کار کنند و مخلصان
درخطرند.
اخلاص موسى (ع ).
ـ
در داستان موسى وشعیب (ع ) آمده است : زمانى که موسى نزد شعیب رفت , شعیب آماده
خوردن شـام بـود پـس , بـه موسى گفت : اى جوان ! بنشین شام بخور موسى گفت : پناه
به خدا شعیب گـفـت : چـرا؟
مـگر گرسنه نیستى ؟
موسى گفت : چرا, اما مى ترسم این پاداش آبى باشد که به دخـتـرانت دادم , من از
خاندانى هستم که اگر همه زمین پر از طلا شود کمترین کار آخرت رابه آن نمى فروشیم
شعیب گفت :اى جوان ! به خدا این پاداش آن کار تو نیست , بلکه میهمان نوازى و اطعام
رسم و عادت ما وپدران ماست در این هنگام موسى نشست و شام خورد.
نقش اخلاص در پذیرفته شدن اعمال .
ـ
پـیـامـبر خدا (ص ): هرگاه کارى کردى , آن راتنها براى خدا انجام ده , زیرا او
تنها اعمال خالص بندگانش را مى پذیرد.
ـ اعمال خود را براى خدا خالص گردانید, زیرا خداوند نپذیرد مگر آنچه را که خالص
براى او باشد.
ـ خداى تعالى تنها آن عمل را مى پذیردکه خالص و محض رضاى او باشد.
ـ امام على (ع ) : نماز به قیام و قعود تو نیست , بلکه نماز آن است که از روى
اخلاص و تنها از روى خدا خواهى باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) : خـداى تـعـالـى فـرمـوده است : من بهترین شریک هستم , هر کس
در عمل خودبراى من شریک بیاورد هرگز آن را نپذیرم , مگر عملى را که خالص براى من
باشد.
غیر مخلص .
ـ
امام على (ع ) : اگر هوى و هوس از میان برود , غیر مخلص از عمل شانه خالى کند.
ـ اعمال همه بر باد است مگر آنچه از روى اخلاص باشد.
ـ هرکه مقصدى جز خدا داشته باشدگم و تلف شود.
دین خالص .
قرآن .
((آگاه باشد که دین خالص از آن خداست )).
((بـگـو : مـن مـامـور شده ام که خدا را بپرستم و براى او دین را خالص گردانم و
فرمان دارم که نخستین مسلمانان باشم )).
ـ امـام صادق (ع ) : هرکس از روى اخلاص بگوید ((لا اله الا اللّه )) به بهشت رود و
اخلاصش به این است که ((لا اله الا اللّه )) او را ازآنچه حرام کرده باز دارد.
ـ پیامبر خدا (ص ) : اى مردم ! هرکس از روى اخلاص گواهى دهد که خدایى جز اللّه
نیست وهیچ چیز دیگرى را به این شهادت خود نیامیزد و با این حال خدا را دیدار کند
وارد بهشت شودعلى بن ابـى طـالـب , صـلـوات اللّه علیه , برخاست و عرض کرد : اى
رسول خدا ! پدر و مادرم فدایت باد , چگونه آن را با اخلاص و بدور از هر شائبه اى
بگوید , بیان فرما تا بدانیم .
پیامبر فرمود : آرى , آزمندى به دنیا و به دست آوردن آن از راه غیر حلال و دل خوش
کردن به آن و مـردمانى هستند که سخنان نیکان را بر زبان مى رانند اما رفتارستمگران
را در پیش مى گیرند کـسـى کـه از ایـن خـصلتها پاک باشد و ((لا اله الا اللّه ))
بگوید و خداى عز و جل را دیدار کند , به بهشت رود و کسى که دنیا را چنگ زند و آخرت
را واگذارد به دوزخ رود.
ـ امام على (ع ) : اخلاص کامل , دورى کردن از گناهان است .
ـ پیامبر خدا (ص ) : دورى کردن از حرامها کمال اخلاص است .
قرآن در آیات مختلف انسان را به مهربانی با پدر و مادر سفارش کرده
است. آیاتی که چگونگی رفتار با پدر و مادر در آنها توضیح داده شده, اینجا آورده
شده اند
و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد مىگوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گویم و کار شایستهاى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم
و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است
و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکى کند و[لى] اگر آنها با تو درکوشند تا چیزى را که بدان علم ندارى با من شریک گردانى از ایشان اطاعت مکن سرانجامتان به سوى من است و شما را از [حقیقت] آنچه انجام مىدادید باخبر خواهم کرد
و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و در باره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راهمانده و بردگان خود [نیکى کنید] که خدا کسى را که متکبر و فخرفروش است دوست نمىدارد
و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى
و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتید
بگو بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده براى شما بخوانم چیزى را با او شریک قرار مدهید و به پدر و مادر احسان کنید و فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید ما شما و آنان را روزى مىرسانیم و به کارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشیده[اش] نزدیک مشوید و ن فسى را که خدا حرام گردانیده جز بحق مکشید اینهاست که [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش کرده است باشد که بیندیشد
توبه سر دسته راهزنان
یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.
آن عالم می گوید : « من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و اگر ممکن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد».
آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم ».
گفتم: « رئیس شما کجا است ».
گفت: « پشت این کوه جایگاه او است » .
لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی که از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:
« این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم ».
من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز کجا؟ دزدی کجا؟ ».
گفت: « درست است که من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی که هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به کلّی قطع کند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلکه باید یک راه آشتی را باقی گذارد. حالا که شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ».
و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت:
« مرا می شناسی؟ »
گفتم: « آری! »
گفت: « چون نماز را ترک نکردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اکنون توفیق توبه و زیارت پیدا کردهام ».[1]
[1] . کتاب پاداشها و کیفرها.
آرامش در نماز
در یکی از جنگها که پیامبر همراه لشکر بودند، در شبی که پاسبانی لشکر اسلام بر عهدهی عباد بن بُشر و عمّار یاسر بود، نصف اول شب نصیبِ،عباد گردید و نصف دوم نصیب عمار، پس عمار خوابید و تنها بُشر بیدار بود و مشغول نماز گردید در آن حال یکی از کفار به قصد شبیخون زدن به لشکر اسلام برآمد به خیال اینکه پاسبانی نیست و همه خوابند از دور عباد را دید ایستاده و تشخیص نمیداد که انسانست یا حیوان یا درخت برای اینکه از طرف او نیز مطمئن شود تیری به سویش انداخت تیر بر پیکر عباد نشست و او اَبداً اعتنایی نکرد، تیر دیگری به او زد و او را سخت مجروح و خونین نمود باز حرکت نکرد تیر سوم زد پس نماز را کوتاه نمود و تمام کرد و عمار را بیدار نمود عمار دید سه تیر بر بدن عباد نشسته و او را غرق در خون کرده گفت: چرا در تیر اول مرا بیدار نکردی عباد گفت: مشغول خواندن سورهی کهف در نماز بودم و میل نداشتم آن را ناتمام بگذارم و اگر نمیترسیدم که دشمن بر سرم برسد و صدمهای به پیغمبر برساند و کوتاهی در این نگهبانی که به من واگذار شده کرده باشم هرگز نماز را کوتاه نمیکردم اگر چه جانم را از دست میدادم.[1]
[1] . سفینه البحار، ج2، ص145.
اولین نمازگزاران اسلام
عبدالله بن مسعود میگوید: در اولین مرتبه که از جریان امر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آگاه شدم، هنگامی بود که به همراه عموهایم با چند تن دیگر از قوم خود به قصد خرید اجناس وارد شهر مکه شدیم. و از جمله اجناسی که در نظر داشتیم آن را تهیه کنیم عطر بود و ما را برای تحصیل این متاع به سوی عباس بن عبدالمطلّب راهنمایی کردند.
ما به جانب عباس رهسپار شدیم و او در نزدیکی چاه زمزم در نزدیکی خانه کعبه نشسته بود و ما هم پهلوی او نشستیم. در این هنگام مردی از درب صفا داخل مسجد شد که رنگ او سفید متمایل به قرمزی بود، موی سرش تا وسط گوش کشیده شده و پیچیده مانند بود، دماغ او باریک و صاف و اندک برآمدگی داشت، چشمهایش سیاه و بزرگ بود، دندانهای سفید و برّاقی داشت، دستها و پاهای او درشت و مردانه بود، محاسن پُری داشت و از دو پارچهی سفید لباس پوشیده بود گویی که ماهیست چهارده شبه و از افق برتابیده است.
این مرد خوش اندام وارد مسجد شد و در جانب راست او پسر نیکو رویی بود و در پشت سر آنان زنی آهسته قدم بر میداشت و خوب زینتهای خود را پوشیده بود این سه نفر به سوی سنگ آسمانی حجرالاسود آمدند و به ترتیب حجر را دست کشیده و بوسیدند و سپس هفت مرتبه خانه کعبه را طواف کردند. و بعد از طواف در مقابل رُکن ایستاده و شروع کردند به نماز خواندن: دست برای تکبیر بلند کرده و تکبیر گفتند و بعد از قیام رکوع کردند، سپس به سجده رفتند و بعد باز قیام نمودند. و ما از مشاهدهی این جریان تعجب کردیم زیرا در سرزمین مکه این اعمال و اینگونه عبادت سابقه نداشته است.
پس رو به سوی عباس کردیم و گفتیم: آیا این آئین جدیدی است که در میان شما پیدا شده است، یا چیزیست که آنرا نمیشناسیم؟ عباس گفت: آری سوگند به پروردگار متعال که آن را نمیشناسید، این مرد برادرزادهی من محمد بن عبدالله است و این پسر علی ابن ابیطالب است و این زن خدیجه دختر خویلد و زن محمد است، و در روی زمین کسی به جز این سه نفر پیدا نمیشود که اینگونه و به این ترتیب خداوند جهان را پرستش کند.[1]
[1] . سیر اعلام النبلاء، ج1، ص333.
چهل روز نماز
گوهرشاد همسر شاهرخ میرزا که به منطقهای وسیعی از ایران حکومت میکرد به فکر ساختن مسجدی در کنار بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام) افتاد؛ لذا تمام خانهها و زمینهای اطراف حرم را خریداری کرد.
ساختمان مسجد شروع شد و گوهرشاد هر چند روز یک بار جهت سرکشی به ساختمان،, به محوطه کار میآمد و دستورات لازم را به معماران و استادکاران میداد.
روزی برای سرکشی ساختمان آمد، باد مختصری وزیدن گرفت،گوشهی چادر خانم به وسیلهی باد کنار رفت، یکی از عملهها چهره او را دید و دلباخته آن زن شد.
جرأت اظهار نظر برای او نبود، زیرا بیم آن داشت که او را اعدام کنند،عمله و اظهار عشق به ملکه مملکت!!
دو سه روزی نگذشت که عملهی بیچاره مریض شد او پرستاری جز مادر دردمندش نداشت.
طبیب از علاج او عاجز شده مادر مهربان کنار بستر تنها فرزندش گریه میکرد، فرزند چارهای ندید جز اینکه دردش را به مادر اظهار کند. مادر ساده دل و ساده لوح، برای رفع این مشکل به گوهرشاد خانم مراجعه کرده و درد فرزندش را با او در میان گذاشت و گفت:
اگر کاری نکنی تنها پسرم از دستم میرود.
گوهرشاد به آن مادر دل سوخته گفت:
چرا این مطلب را زودتر با من در میان نگذاشتی تا بنده از بندگان خدا را از گرفتاری نجات دهم. آنگاه گفت: ای مادر به خانه برو و سلام مرا به فرزندت برسات و بگو من حاضرم با تو ازدواج کنم، ولی شرطی را باید من رعایت کنم و شرطی را تو باید رعایت کنی.
اما شرطی که من باید رعایت کنم جدایی از شاهرخ میرزا است، اما شرطی که تو باید مراعات کنی پرداختن مهریّه به من است و آن مهریه این است که چهل شبانه روز در محراب زیر گنبد مسجد نماز بخوانی.
مادر به خانه برگشت و تمام مسائل را با پسر خود در میان گذاشت، پسر از شدت تعجب خیره شد و از این خبر آن چنان شادمان شد که به زودی از بستر رنج برخاست و با کمال اشتیاق قبول کرد که این مهریه را انجام دهد و پیش خود گفت:
چهل روز که چیزی نیست اگر چند سال به من پیشنهاد میشد حاضر به اجرای آن بودم.
در هر صورت به محراب مسجد رفت و چهل شبانه روز در آنجا نماز خواند به این امید که به وصال گوهرشاد برود. ولی به تدریج علاقهاش به گوهرشاد از بین رفت و به عشق الهی گرفتار گردید.
پس از چهل شبانه روز نماینده گوهرشاد به محراب عبادت آمد تا مژده وصل را به او بدهد ولی متوجه شد که حال او تغییر کرده و اثری از علاقه و عشق به گوهرشاد در او نیست، نماینده گوهرشاد به او گفت:
من از طرف خانم آمدهام.
گفت: به خانم بگو من روز اول عاشق تو بودم ولی الآن دیگر عاشق تو نیستم بلکه عاشق خدا شدهام.
راستی عجیب است، راهنمایی آن زن بزرگوار را ببینید که برای علاج هوای نفس چه نسخهای میدهد و اثر نماز را ببینید که با این که در اول کار از راه حقیقی دور بود ولی عاقبت هدایت یافت.[1]
لطیف راشدی ـ سرود شکفتن، ص28
[1] . عرفان اسلامی،ج5.
نماز در وسط مناظره
هنگامی که حضرت رضا (علیه السلام) با دانشمند معروف عِمران صابئی مناظره مینمودند و بحث به جای حساس خود رسیده بود، یکباره حضرت از جای خود برخاستند و رو به مأمون کرده و فرمودند: موقع نماز است.
عمران عرض کرد: آقای من؛ پاسخ سؤالات مرا قطع نکن که قلبم نرم و آماده شده، امام (علیه السلام) فرمود: نماز میخوانیم و باز میگردیم.[1]
[1] .عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ص154.
نماز اول وقت در مسابقه
او از همان سنین کودکى به نماز اول وقت اهمیت مى داد و فضیلت نماز اول وقت را با هیچ چیز دیگر عوض نمى کرد. در دوران جوانى که به ورزش کشتى مى رفت روزى براى انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتیم . مسابقات فینال بود، در میان جمعیت به تماشا نشسته بودم که چند نفر از رقیبان با هم مبارزه کردند. نوبت به عباس [1]رسید. چند بار نام او را براى مبارزه خواندند، امّا او نبود و حاضر نشد، تا این که دست رقیب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مى گفتم : یعنى عباس کجا رفته ؟ در جستجوى او بودم نگاهم به او افتاد که از درب سالن وارد مى شد. جلو رفتم و گفتم : کجا بودى ؟ اسمت را خواندند، نبودى ؟ گفت : وقت نماز بود، نماز از هر کارى برایم مهمتر است . رفته بودم نماز جماعت.[2]
[1] . عباس حاجى زاده بعدها در یکى از عملیاتها به فیض شهادت نائل آمد.
[2] .ستارگان خاکى ، ص 219.
نماز شب دائم امام خمینی(ره)
نماز شبِ امام خمینی پنجاه سال ترک نشد. امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی در روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب میخواند. امام در قم بیمار شدند و به دستور اطباء میبایست به تهران منتقل شوند. هوا بسیار سرد بود و برف میبارید، یخبندان عجیبی در جادهها وجود داشت امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند. شبی که امام از پاریس به سوی تهران میآمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب میخواندند و شما اگر از نزدیک دیده باشید، آثار اشک بر گونههای مبارک امام حکایت از شب زندهداری و گریههای نیمه شب وی دارد.
جالب این است که امام همیشه موقع نماز عطر و بوی خوش مصرف میکردند و شاید بدون بوی خوش سر نماز نایستاده باشند، حتی در نجف هم که نماز شب را پشت بام میخواندند در همان پشت بام نیز یک شیشه عطر داشتند.[1]
[1] . سرگذشتهای ویژه، ج2، ص51.
تیجه عبادت بدون اخلاص
مردی بود که هر کار میکرد نمیتوانست اخلاص خود را حفظ کند و ریاکاری نکند، روزی چاره اندیشی کرد و با خود گفت: در گوشهی شهر مسجدی متروک هست که کسی به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمیکند، خوبست شبانه به آن مسجد بروم تا کسی مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت کنم در نیمههای شب تاریک، مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران میآمد و رعد و برق و بارش شدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد در وسطهای عبادت، ناگهان صدائی شنید با خود گفت: حتماً شخصی وارد مسجد شد، خوشحال گردید که آن شخص فردا میرود و به مردم میگوید این آدم چقدر خداشناس وارستهای است که در نیمههای شب به مسجد متروک آمده و مشغول نماز و عبادت است. او بر کیفیت و کمیت عبادتش افزود و همچنان با کمال خوشحالی تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتی که هوا روشن شد و به آن کسی که وارد شده بود، زیر چشمی نگاه کرد دید آدم نیست بلکه سگ سیاهی است که بر اثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است. بسیار ناراحت شد و اظهار پشیمانی میکرد و پیش خود شرمنده بود که ساعتها برای سگ عبادت میکرده است خطاب به خود کرد و گفت: ای نفس، من فرار کردم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خود، اَحدی را شریک خدا قرار ندهم، اینک میبینم سگ سیاهی را در عبادتم شریک خدا قرار دادهام، وای بر من چقدر مایهی تأسف است که این حالت را پیدا کردهام.[1]
[1] . منتخب قوامیس الدرّر، ص144.
ادامه مطلب ...
من آموخته ام که مادر خوب بودن، بهترین شغلی است که یک زن تا کنون داشته است
من آموخته ام که نحوه ی رفتار مردم با من، بیشتر انعکاس نحوه ی نگرش آنها نسبت به خودشان است تا نحوه ی نگرش آنها نسبت به من
آموخته ام که بیشتر زنان دوست دارند گل هدیه بگیرند، به ویژه وقتی که دلیل به خصوصی وجود نداشته باشد
من آموخته ام که بیشتر اوقات، نگرانی ها جانشینی برای عمل است
من آموخته ام که هنگامی فرا می رسد که باید از غمگین بودن با خاطر مرگ عزیزی دست کشید و به زندگی خود پرداخت
من آموخته ام که شما باید زندگی خود را سر شار از تجارب، و نه عذر و بهانه کنید
من آموخته ام درون هر شخص بدی،شخص خوبی هست که سعی می کند بارز شود
من آموخته ام که اگر شما خود و آنچه که هستید را دوست داشته باشید، آن وقت با هرکسی که آشنا می شوید، صرف نظر از اینکه چه کسی است او را دوست خواهید داشت
من آموخته ام که داشتن همسری مهربان و وفادار، بزرگترین سرمایه یک مرد است
من آموخته ام که هر وقت خشمگین بودم بدترین تصمیمات را گرفته ام
من آموخته ام که هر چیز بزرگتری بهتر نیست و هر چیزی که سریع تر پیش می رود لروما" پیشرفت نیست
من آموخته ام که اکثر مردم در برابر هر تغییری مقاومت نشان می دهند،ولی این یگانه چیزی است که باعث پیشرفت می شود
من آموخته ام که انتقام گرفتن، فقط اجازه می دهد تا افرادی که به شما لطمه زده اند به شما بیشتر لطمه بزنند
من آموخته ام که اگر از خودتان بهترین ها را ارائه نکنید، نباید از زندگی انتظار بهترین ها را داشته باشید
من آموخته ام که وقتی شما واقعا نمی خواهید کاری را انجام دهید،برای مطالعه درباره آن جلسه تشکیل می دهید
من آموخته ام که مهم نیست چه اتفاقی برای مردم می افتد،مهم این است که آنها درباره آن،چه می کنند
من آموخته ام که تشویق یک آموزگار خوب،می تواند زندگی شاگردی را دگرگون کند
من آموخته ام که شما باید عزیزان خود را با کلمات مهر آمیز و مملو از عطوفت ترک کنید؛ زیرا ممکن است این آخرین باری باشد که شما آنها را می بینید
من آموخته ام راز شاداب پیر شدن در این است که هرگز شور و اشتیاق خود را برای آشنا شدن با افراد جدید و دیدن مکان های جدید از دست ندهید و در نهایت آموخته ام که هنوز چیزهای زیادی هست که باید بیاموزم
ادامه دارد...
خدایا!
من آموخته ام با تو بودن چقدر آسان است
من آموخته ام در کنار تو بودن یعنی همه چیز
من آموخته ام با یاد تو بودن یعنی اندیشیدن در عمق
من آموخته ام تو را صدا زدن یعنی آرامش خاطر
خدایا کمکم کن تا بیاموزم این زندگی را که تو به من
هدیه کرده ای،شاداب تر و سالم تر بسازم و
خدایا من آموخته ام که در هر لحظه به درگاه تو
نیایش کنم و شکرگزار دریای بیکران رحمت تو باشم
اللّهُمَ صَلّیِ عَلی مُحَّمَدٍ وَ آلِ مُحَّمَد و عجّل فَرَجَهُم
*شریف ترین کارها سه چیز است : در همه حال به یاد خدا بودن، منصفانه با مردم رفتار کردن، کمک و همیاری با برادران.
*شریف ترین مسلمانی آن است که مردم از زبان و دست تو در امان باشند.
*شریف ترین زهد آن است که به آنچه روزی تو شده خشنود باشی.
*شریف ترین درخواست از خداوند، سلامت دین و دنیاست.
*شریف ترین سخن ذکر خداوند و نیکوترین داستان ها قرآن است.
*شریف ترین هجرت آن است که از گناهان هجرت کنی.
*شریف ترین کلام کتاب خداوند است.
*شریف ترین مومنان زیرک ترین آنان است.
*شریف ترین سخنان راستگویی است.
*شریف ترین همت ها نگهداری حق و حرمت ها و رعایت عهد و پیمان هاست.
*شریف ترین بی نیازی رها کردن آرزو هاست.
*شریف ترین اخلاق فروتنی و بردباری و نرم خویی است.
*شریف ترین اصالت ادب نیکوست.
*شریف ترین نیکی ها نیکی کردن به نیکان است.
*شریف ترین جوانمردی در اختیار داشتن خشم و از بین بردن هوا و هوس است.
*شریف ترین خلق و خوی وفاست.
*شریف ترین دانش آن است که آثارش در رفتار و کردار انسان ظاهر گردد.
*شریف ترین چیزها دانش است و خدای متعال داناست و هر دانشمندی را دوست دارد.
*شریف ترین فضیلت ها امر به معروف و نهی از منکر است.
*شریف ترین عبادت خدمت کردن به برادران ایمانی ات می باشد.
1)باتوجه به به داستان درس علت قبول نشدن دعا توسط
خداوند چه بود؟جواب در ص2
2)چراخداوندفردی راکه توبه کرد به پیامبر ش معرفی
نکرد؟ جواب درص3
3)برای بخشش گناهان توسط خداوند چه کارهایی باید
انجام دهیم؟(دومورد)جواب در ص4
4)باتوجه به آیه شریفه(وَلیَعفواوَلیَصفَحوا اَلا تُحِّبونَ
اَن یَغفِرَاللّهُ لَکُم)مومنان نسبت به چه وظیفه ای دارند؟چرا؟جواب در ص4
5)مالک به فردی که مسخره اش کردچه پاسخی داد؟جواب در
ص6
6)شخصی که حاضرنیست ازدیگران گذشت کندازچه چیزی
محروم می شود؟(دومورد)جواب در ص6
7)نتیجه کارشخصی که درهنگام خشم باانتقام خودراآرام
می کند چیست؟(دومورد)جواب در ص6
8)باتوجه به سخن پیامبر(ص)چگونه می توان پییش خداوند
عزیز وسرافراز بود؟جواب در ص7
درس دوم:
1)نتایج مقایسه کردن خودمان بادیگران
چیست؟(دومورد)جواب در ص11
2)دوموردازدلایل تفاوت آفرینش انسان ها
رابنویسید.جواب در ص10و11و12
3)ازاین آیه ی شریفه(لایُکَلِّفُ اللَّهُ نَفساً
إلاوُسعَها )چه می فهمیم؟همراه بایک مثال توضیح دهید.جواب در ص13
49)رشد دربستر سختی ها راهمراه
بایک مثال توضیح دهید.جواب در ص5
5)مهمترین فایده ی رشددربستری سختی ها چیست؟جواب در
ص12
درس سوم:
1)بعدازبلوغ انجام چه تکالیفی برانسان واجب است؟جواب
در ص16
2)چراخدا با واجب کردن احکام دینی ما را دچار
سختی کرده است؟جواب در ص17
3)دوموردازنشانه هاوتحولات روحی پس ازبلوغ
رابنویسید.جواب در ص18
4)باتوجه به سخن حضرت علی پس ازمشورت باجوانان باید
موضوع رابا چه کسی درمیان گذاشت؟چرا؟جواب در ص18
5)حس استقلال طلبی که ازنشانه های بلوغ است راتوضیح
دهید؟
6)ایجادحس پرسشگری که ازنشانه های بلوغ است راتوضیح
دهید؟جواب در ص18
7)همراه بامثال توضیح دهیدکه تحولات پس ازبلوغ چگونه
ممکن است دچارمشکلات فکری واخلاقی شود؟نتیجه آن چیست؟جواب درص19
8)چندمورد ازنشانه های حس استقلال طلبی
رابنوسید.جواب درص18
9)زمان بنیانگذاری عقاید دینی انسان چه زمانی
است؟جواب درص18
10)اصول وزیربناهای دین
خودرابایدبراساس چه چیزی بنیان نهیم؟جواب درص18
11)درچه مسایل دینی نباید
تقلیدکرد؟جواب درص18
درس چهارم:
1)توضیح که چراامروزه کسی نمی تواند درهمه ی رشته
های تخصص داشته باشد؟جواب درص22
2)چندموردازتکالیف مسلمانان رابنویسد.جواب درص22
3)باتوجه به آیه ی شریفه ی(وَاَقیمُوا الصَّلاةَ
وَآتُوا الزَّکاةَ وَاَطیعُوا الرَّسولَ لَعَلَّکُم تُرحَمونَ)درچه صورتی
ماموردرحمت خداقرارمی گیریم؟جواب درص23
4)یکی ازراههای رسیدن به وظایف ومسائل دینی
رابنویسید؟جواب درص23
5)چه کسانی می توانندتمام احکام دینی رابه دست
آورند؟
درس هفتم:
1)سه مورد ازویژگی ها واتفاقات روز قیامت
رابنویسید؟جواب درص39
2)حالات شخصی که نامه ی اعمالش دردست راستش است
رابنویسید.جواب درص39
3)حالات شخصی که نامه عملش دردست چپش است
رابنویسید.جواب درص39
4)شخصی که نامه ی اعمالش دردست چپش است چه آرزویی می
کند؟جواب درص39
5)یوم الفصل چه روزی است؟مختصراًتوضیح دهید.جواب
درص41
6)یوم الحساب یعنی چه؟درمورد آن توضیح دهید.جواب
درص40
7)حسابرسی درروزقیامت به چه نحوی انجام می شود؟توضیح
دهید.جواب درص40
8)نشانه ی ایمان چیست؟وچگونه ممکن است ازقلب انسان
خارج شود؟جواب درص41
9)اولین ومهمترین عامل رستگاری انسان در روز قیامت
چیست؟جواب درص41
10)ایمان چه زمانی مایه ی خوشبختی
انسان می شود؟جواب درص41
11)باتوجه به آیه ی شریفه(الَّذینَ
آمَنوُاوَعَمِلُوا الصّالِحاتِ اولئِکَ اَصحابُ الجَنَّةِ هُم فیهاخالِدونَ)چه
کسانی دربهشت جاویدانند؟جواب درص41
درس هشتم:
1)مهمترین مسئله درموردقرآن چیست؟جواب درص
- کدام آیه شریفه ازمومنان می خواهداشتباهات همدیگر راببخشند؟
الف)«عَسی اَن تَکرَهوا شَیئًاوَهُوَخَیرٌلَکُم» ب)«لاتَهِنُوا وَلاتَحزَنواوأنتُم ألاَعلَونَ إن کُنتُم مُومِنینَ»
ج)«وَقالَ رَبُّکُم اُدعونی أستَجِب لَکُم» د)«وَلیَعفواوَلیَصفَحوا اَلا تُحِّبونَ اَن یَغفِرَاللّهُ لَکُم»
2- (غفّار) به چه معناست؟
الف)پرده پوش گناهان ب) بسیارمهربان ج) بسیار آمرزنده د)بسیاربخشنده
3- باتوجه به سخن پیامبر(ص)چگونه می توان عزیز وسرافراز شد؟
الف)باتوبه کردن ب) گذشت ازدیگران ج) بادعاکردن د)فروخوردن خشم
4- درچه صورتی انسان خودش را از بخشندگی وعفوخداوندمحروم می سازد؟
الف)تنبیه وانتقام خطاکار ب) دعانکردن برای خطاکار ج) نپذیرفتن عذرخطاکار د)کنترل نکردن خشم
5- باتوجه به آیه«وَلیَعفواوَلیَصفَحوا اَلا تُحِّبونَ اَن یَغفِرَاللّهُ لَکُم»چراگذشت کاری پسندیده است؟
الف)موجب رحمت خدامی شود ب) باعث آمرزش خداوند می شود
ج) باعث خشنودی خدامی شود د)باعث ارزشمندی انسان می شود
6- خداوند بخشایشگرتنهاخطاهای کوچک انسان رامی بخشد. ص غ
7- همواره نبایدازگناهان دیگران گذشت نمود. ص غ
8-کسی که با انتقام وتنبیه خودش راآرام می کندتنها به ................عمل می کند.
9- عفو وگذشت ازخطای دیگران موجب.................. می شود.
10- کسی که باخشم وانتقام ازخطای دیگران نمی گذرداز ................ محروم می شود.
درس دوم:
1- نتیجه مقایسه کردن خودمان بادیگران چیست؟
الف)نادیده گرفتن آروزها ی خود ب) نادیده گرفتن توانائی های خود
ج) فکرکردن درداشته های دیگران د)گزینه ب وج
2- کوره های آتشین زندگی انسان کدام است؟
الف)محرومیت ونداشتن ثروت ب) مشکلات زندگی
ج) نرسیدن به آرزوها د)دست یافتن به آرزوها
3- آیه شریفه« لایُکَلِّفُ اللَّهُ نَفساً إلاوُسعَها» باکدام ضرب المثل فارسی مطابقت دارد؟
الف)نابرده رنج گنج میسرنمی شود ب) پایت راازگلیمت درازترنکن
ج) هرکه بامش بیش برفش بیشتر د)هرچه نصیب است همان می دهند
4- منظورازآیه شریفه« لایُکَلِّفُ اللَّهُ نَفساً إلاوُسعَها » چیست؟
الف)خداوند به کسی تکلیف نمی دهد ب) تکالیف همه ی انسان ها یکسان است
ج) خداوندبیش ازتوانائی ها ی انسان به اوتکلیف می دهد د)انتظارخداوندازانسان هایکسان نیست
5- پیامبر(ص)مردم رابه چه چیزی تشبیه کرده اند؟
الف) کوره های آتشین ب)قهرمانان زندگی ج) صنعتگران ماهر د)معادن طلا ونقره
6- خداوند بیش ازتوانائی های هرکس به اوتکلیف می دهد. ص غ
7- انتظارخداوند ازانسان هایکسان نیست. ص غ
8- وظیفه هرفرد نزدخداوندمتناسب با.................... است که دراختیار دارد.
9- انسان وقتی خودش رابادیگران مقایسه می کند درواقع ............... رانادیده می گیرد.
درس ســــــــــوم:
1- کدام مورد جزءتغییروتحولات روحی وشخصیتی پس ازبلوغ نیست؟
الف)پرسشگری ب) رشدهورمون ها ج) استقلال طلبی د)بروزانحرافات فکری واخلاقی
2- زمان بنیانگذاری عقایدواصول دینی انسان چه هنگامی است؟
الف)دوران کودکی ب) دوران جوانی ج) دوران بلوغ د)زمان مشخصی ندارد
3- باتوجه به سخن حضرت علی(رض)درکارها ابتدابایدباچه کسانی مشورت کرد؟
الف)جوانان ب) سالخوردگان ج) دانشمندان وعالمان دین د)حاکمان وبزرگان
4- سن بلوغ برای پسران ازچه زمانی شروع می شود؟
الف)9سالگی ب) 12سالگی ج) 15سالگی د) 18سالگی
5- چراحضرت علی(ع) می فرمایند :(درکارهاابتداءباجوانان مشورت کنید)؟زیرا....
الف)باتجربه هستند ب) ناراحت نشوند
ج) آینده نگرهستند وبهترین راانتخاب می کنند د)باهوش هستند
6- آینده نگری وتلاش برای یافتن دوستان مناسب نتیجه چیست؟
الف)رشدفرهنگی ب)رشدجسمی ج) رشداخلاقی د)رشدفکری
7- انجام تکالیف دینی درابتدابادشواری هایی همراه است. ص غ
8- حضرت علی می فرمایند:برای انجام کارها اول موضوع راباسالخوردگان به مشورت بگذارید. ص غ
9- اگرمسائل وپرسش های دینی راباافرادناآگاه درمیان بگذاریم نتیجه ای جزء ............. نخواهد داشت.
10- آینده نگری وتلاش برای یافتن دوست خوب نتیجه .................. انسان است.
11- بلوغ برای یک مسلمان سرآغازانجام ......... است.
12- وظایف دینی ما درحقیقت نشانه ی لطف ...............به ما انسان هاست.
13- سرآغازانجام تکالیف شرعی ................ است.
14- دوران بلوغ هنگامه ی بنیان گذاری .............انسان است.
درس چـــــهـــــارم:
-1 باتوجه به آیه ی «وأقیمُوا الصَّلاةَ وَآتوا الزَّکاةَ وَاَطیعُوا الرَّسولَ لَعَلَّکُم تُرحَمونَ»راه بهره مندی ازرحمت إلهی چیست؟
الف)عمل صالح،نمازخواندن،دادن زکات ب)خواندن نماز،اطاعت ازپیامبر،عمل صالح
ج)اطاعت ازپیامبر،عمل صالح،دادن زکات د) نمازخواندن،دادن زکات، اطاعت ازپیامبر
2- پیمودن مسیرتحقیق ورسیدن به اجتهادبرای همه مردم امکان پذیراست. ص غ
3- قبل ازدوران بلوغ تکالیف ومسئولیت هایی ازطرف خدا برعهده ی انسان قرارمی گیرد. ص غ
4- هیچ کس نمی توانددرتمام رشته های علمی موردنیاز زندگی به تخصص دست یابد. ص غ
5- یکی ازراههای دستیابی به وظایف ومسائل دینی تحصیل ............... است.
6- به کسانی که درعلوم دینی تخصص دارند ................ می گویند.
درس هـــفــتــم:
1- کدامیک جزء نام های روز قیامت نیست؟
الف)برزخ ب) یوم الحساب ج)روز معلوم د)یوم الفصل
2- کدام آیه شریفه به حسابرسی دقیق در روز قیامت اشاره دارد؟
الف)« مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَه عَشرُاَمثالِها» ب) «لایُکَلِّفُ اللَّهُ نَفساًإلاوُسعَها»
ج)« فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرَّایَرَه» د)«لاتَهِنُوا وَلاتَحزَنواوأنتُم ألاَعلَونَ إن کُنتُم مُومِنینَ»
3- منظوراز((یُوم الفَصل )) چیست؟
الف)روزجزاء ب)روزجدایی ج)روزبزرگ د) روزحسابرسی
4- مهم ترین واصلی
ترین عامل هدایت انسان چیست؟
الف)عمل نیک ب) ایمان ج)باقیات الصالحات
د)گزینه الف وب
5-کدام مورد جزء(باقیات الصالحات:نیکی های
ماندگار)نیست؟
الف)کاشتن درخت ب)نمازشب خواندن ج)ساخت
مسجد د)نوشتن کتب دینی
6- کدام مورد جزء(باقیات الصالحات:نیکی های
ماندگار) می باشد؟
الف)نیت ب)ساخت مدرسه ج) روزه گرفتن د)
دعاکردن
7- منظوراز((باقیاتُ الصالحات)) چیست؟
الف)نیت پاک ب)قلب نیک و نورانی ج) نیکی
ماندگار د)ایمان همیشگی
8-آیه شریفه « فَمَن یَعمَل مِثقالَ
ذَرَّةٍ خَیرًایَرَه » به کدام ویژگی روز قیامت اشاره دارد؟
الف) جدایی نیکوکاران ب)حسابرسی دقیق
ج)جمع شدن همه مردم د)روز آشکارشدن حق
9- مهمترین و اولین عامل رستگاری انسان عمل
نیک است. ص غ
10- یوم الحساب یعنی............... ویوم
الفصل یعنی ............. .
11- ایمان وقتی می تواند انسان راخوشبخت
کندکه با .............. همراه شود.
12- نورایما ن اگرازقلب انسان فراتر رود در
...............ظاهر می شود
. 13- درقیامت پاداش یامجازات
هرکسی متناسب با .............. خواهد بود.
14- به کارهای نیکی که پس مرگ نیز باقی می
ماند ................. می گویند.
15- پرونده ی اعمال نیک انسان بجزنیکی های
ماندگار پس از .......... بسته می شود.
16- هیچ کارنیکی بدون ............... سودمند
نخواهد بود.
17- درحقیقت عمل صالح نشانه ی
............... است.
درس هـــشــتــم:
1- کدام بیت شعر
به موضوع(خاتم النبیین )بودن پیامبر(ص)اشاره دارد؟
الف)آدم و نوح و خلیل و عیسی و موسی//
آمده مجموع در ظلال محمد
ب)نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت// به
غمزه مسئله آموزوصدمدرس شد
ج) نام احمدنام جمله انبیاست//چون که
صدآمدنودهم پیش ماست
د)حسن یوسف،دم عیسی یدبیضاداری//آنچه
خوبان همه دارند توتنهاداری
2- کدام آیه شریفه زیر مسلمانان را به
خواندن قرآن تشویق می کند؟
الف)»فإذاقرأتَ القرآنَ فَأستَعِذبالله» ب)«وإذاقرُئ القرآن فأستَمعوالَه »
ج)فأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِه إن کُنتُم مُومنینَ د)«فأقرَئواماتَیَسَّرَمِنَ القرآنِ»
3- کدام مورد جزء
پیام های اصلی قرآن نیست؟
الف)خواندن نمازهای مستحب ب)پرستش کردن
غیرخدا ج)توصیف جهنم وبهشت د)سرگذشت اقوام گذشته
4- به پرسش های اساسی ومهم انسان
ازجمله(ازکجاآمده ام آمدنم بهرچه بود؟....)چه کسی می تواندپاسخ درست بدهد؟
الف)دانشمندان ب)حکیمان ج)شاعران د) قرآن
5- خداوندحدواندازه ی معینی رابرای خواندن
قرآن مشخص نکرده است. ص غ
6- پیام های اصلی پیامبران باهم یکسان است.
ص غ
7- مهم ترین مسئله درموردقرآن؛خواندن
و................. درمعانی آن است.
8- به پرسش های اساسی ومهم بشر
.................. پاسخ درست می دهد.
9- تلاوت قرآن باصدای نیکو ورعایت تجویدباعث
................بیشترآن می شود.
10- باتوجه به سخن حضرت علی(رض)جاهای خالی
راکامل کنید.
قران پنددهنده ای است که ......... هدایت کننده ای است که ......... وسخنگوئی است که هرگز ...........
ادامه مطلب ...
تاثیر دوستی های دنیا در آخرت
هر چه را که انسان دوست داشته باشد و به آن مهر بورزد با او محشور مى شود .
در منابع اسلامى آیات و روایات فراوانی به موضوع دوستی پرداخته اند. بخش وسیعی از این آموزه ها درباره تاثیر دوستی های دنیایی در صحنه قیامت است. در این روایات آمده: هر چه را که انسان دوست داشته باشد و به آن مهر بورزد با او محشور مى شود، خواه آن محبوب برترین و مقدس ترین های خلقت یعنی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشد؛ خواه سنگ بی ارزشی.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «مَنْ أَحَبَّنَا کَانَ مَعَنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَه ؛ هر کس ما را دوست داشته باشد، در قیامت با ما خواهد بود و اگر هم کسی سنگی را دوست داشته باشد بی تردید خدا او را با همان محشور خواهد کرد ادامه مطلب ...
دلایل برآورده نشدن حاجت چیست؟ مگر نه این که در روایات آمده است: هر کس قبل و بعد از دعا صلوات بفرستد یا پس از نماز واجب دعا کند، دعایش مستجاب است، پس چرا دعای من مستجاب نمی شود؟
پاسخ: دعا، نوعی عبادت، خضوع و بندگی در برابر خداوند متعال است و همانند عبادات دیگر، اثر تربیتی و تکاملی بر انسان می گذارد. انسان به وسیله دعا، شایستگی بیشتری برای درک فیض خداوند پیدا می کند;
زیرا موهبتهای الهی، برحسب استعدادها و لیاقتها تقسیم می شود، هر قدر استعداد و شایستگی بیشتر باشد، سهم بیشتری از آن مواهب نصیب انسان می گردد.
امام
صادق(علیه السلام) می فرماید: «نزد خداوند مقاماتی است که هیچ کس بدون دعا به
آن نمی رسد»
[1] و امام کاظم(علیه السلام)می فرماید
ادامه مطلب ...
گذری برق آسا از پل
صراط
گذشتن از پل صراط آخرین مرحله نجات است. اما خود صراط هم داستانی دارد بس هولناک و سخت. اما بعضی اعمال گذر از پل صراط را همچون گذر برق از آسمان سریع و آسان می کنند که روایات، آنها را برای ما معرفی کرده اند.
پل صراط
صراط به معنای راه مستقیم نام پلی است که بر روی جهنم قرار دارد و تمام خلایق مجبور به عبور از آن هستند اما حساب همه یکسان نخواهد بود. امام صادق(علیه السلام) در حدیثی می فرماید: نحوه عبور از صراط به طرق گوناگون خواهد بود بعضی همچون برق و بعضی چون باد، بعضی چون تاختن اسب، بعضی همچون دویدن مرد، بعضی همچون پیادگان و بالاخره گروهى هم آویخته و در حالى که آتش برخى از اندام ایشان را گرفته و برخى را رها کرده است، مىگذرند.(به نقل از امالی صدوق،ص 107 و بحارالانوار، ج 8، ص 64
اعمالی که باعث گذر برق آسا از پل صراط می شوند عبارتند از:
وضو.
قرآن :.
((اى کـسـانـى که ایمان
آورده ید هرگاه براى نمازبرخاستید صورت ها و دست هایتان را تا آرنج ها بشویید و
سرهایتان و پاهایتان را تا برآمدگى روى پا مسح کنید خدانمى خواهد شما در رنج افتید, بلکه مى
خواهد که شما را پاکیزه سازد و نعمتش را بر شما تمام کند, باشد که سپاس گزارید)).
ـ پیامبر خدا(ص ):
وضو, نصف ایمان است .
ـ امام صادق (ع ):
وضو, جز (یانصف ) ایمان است .
ـ امام على (ع ):
طهارت , نصف ایمان است .
ـ امام باقر(ع ):
وضو, فریضه است .
ـ امـام عـلـى (ع ):
هر که درست طهارت بگیرد و سپس به مسجد برود, تا زمانى که حدثى از اوسر نزده ,
همواره در حال نماز (محسوب ) مى شود.
ـ امام باقر(ع ):
نماز جز با طهارت درست نیست .
ـ امام صادق (ع ):
وضو گرفتن پیش ازغذا و بعد از آن , فقر را از بین مى برد.
ـ پیامبر خدا(ص ) ـ
در سفارش به على (ع ) ـ : اى على , سه چیز درجه است , سه چیز کفاره , سه چیز مهلک
و سه چیز نجاتبخش آن سه چیز که درجه مى باشد یکى کامل گرفتن وضو در هواى بسیار
سـرد اسـت دوم انـتظار کشیدن براى نماز بعد از نماز
ـ امام صادق (ع ) :
بر تو باد به دعاکردن , زیرا که آن شفاى هر دردى است .
ـ مـحـمـد بن مسلم :
به امام باقر (ع )عرض کردم : (آیا) پیامبر خدا (ص ) فرموده است که این دانه سیاه ,
بجز مسمومیت , هر دردى را شفا مى دهد؟
فرمود : آرى , سپس
فرمود : آیا تو را خبر ندهم از چیزى که هر درد و سمى را درمان مى کند؟
عرض کردم : آرى
,فرمود : دعا.
دعا انواع بلاها را دفع مى کند.
ـ امام على (ع ) :
موجهاى بلا را پیش ازآن که بلا سر رسد از خود دفع کنید , سوگند به آن که دانه را شـکـافت و مردمان را بیافرید بلا به سوى مؤمن
شتابنده تر مى آید تا شتاب سیلاب از فراز تپه به فرود آن و از تاخت اسبهاى تاتارى .
ـ امواج بلا را با
دعا پس زنید ,بلادیده اى که بلا جانش را به لب رسانده است نیازش به دعا بیشتر از
عافیت چشیده اى نیست که از بلا در امان نیست .
ـ امـام صـادق (ع ) :
هر که نگران باشد که بلایى به او برسد و پیش از رسیدن بلا دعا کند , خداوند عزوجل
هرگز آن بلا را به او نرساند.
ـ امام کاظم (ع ) :
همانا دعا به مقابله بلا مى رود و تا روز قیامت در برابر هم مى ایستند.
ـ امام سجاد (ع ) :
دعا بعد از نازل شدن بلا سودى ندارد.
ـ امـام على (ع ) :
همانا خداى سبحان را خشمها و کیفرهایى است , پس هرگاه بر شما فرود آمدند آنها را
با دعا دور سازید , زیرا که بلا را چیزى جز دعا دور نمى کند.
ـ پیامبر خدا (ص ) :
درهاى بلا را با دعاببندید.
ـ درهاى بلاها را با
استغفار ببندید.
پیشدستى در دعا.
قرآن .
))چـون بـه آدمى گزندى
رسد به پروردگارش روى مى آوردو او را مى خواند آن گاه چون به او نـعـمـتـى بخشد
همه آن دعاها را که پیش از این کرده بود از یاد مى برد و براى خداهمتایانى قرار
مـى دهـد تـا مـردم را از طـریـق او گـمـراه کـنـد بـگو : اندکى از کفرت بهره مند
شو , که تو از دوزخیانى ((.
))چون به آدمى گزندى
رسد , چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته یا ایستاده ما را به دعا مى خواند و چـون
آن گزند را از اودور سازیم , چنان مى گذرد که گویى ما را براى دفع آن گزندى که به
او رسیده بود هرگز نخوانده است اعمال اسرافکاران اینچنین در نظرشان آراسته شده است ((.
))یـا آن کـه درمـانـده
را چون بخواندش پاسخ مى دهد و گرفتارى از او دور مى کند و شما را در زمین جانشین
پیشینیان مى سازد آیا معبودى با خداست ؟
چه اندک پند مى گیرید((.
ـ پیامبر خدا (ص ) :
در هنگام آسایش خود را به خدا بشناسان تا در هنگام گرفتارى و سختى تو را بشناسد.
ـ امـام صـادق (ع ) :
کـسـى کـه در دعـا کردن پیشدستى کند (همیشه دعا کند نه فقط موقع بلا وگـرفـتـارى )
, هـرگـاه بـلا بـر او نازل شود دعایش اجابت گردد و فرشتگان گویند : صدایى آشناست
و از آسمان (درگاه خدا) پوشیده نماند اما کسى که در دعا کردن پیشدستى نکند , چون
بلا به اورسد دعایش مستجاب نشود و فرشتگان گویند : ما این صدا را نمى شناسیم .
ـ امام على (ع ) : حسد دردى بى درمان است .
ـ حسد خوى فرومایگان و تنگ نظران است .
ـ حسادت دام بزرگ ابلیس است .
ـ حسادت زندان روح است .
ـ حسادت بدترین بیمارى است .
ـ حسادت یکى از دو عذاب است .
ـ حـسـادت عـیبى رسوا و بخلى سهمگین است و حسود تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد آرام نمى گیرد.
ـ حسد سر آمد رذیلت هاست .
ـ هر گاه باران حسادت فرو ریزد گیاه تبهکارى بروید.
ـ آفرین بر حسادت ! چه عدالت پیشه است ! پیش از همه صاحب خود را مى کشد.
ـ هر که شیفته حسادت باشد نحسى و شور بختى شیفته او گردد.
ـ حسادت مرکب رنج است .
ـ ثمره حسادت بدبختى در دنیا وآخرت است .
ـ هر که حسادت را رها کند محبوب مردمان شود.
حسود.
قرآن .
((و از شر وگزند حسود آن گاه که حسادت ورزد)).
ـ امام على (ع ) : حسود جز با از بین رفت نعمت (محسود) آرام نمى گیرد.
ـ حسود از بدیها (و ناراحتیهاى دیگران ) شاد مى شود و از شادیها (ى مردم ) غمگین مى گردد.
ـ حسود زوال نعمت از محسود را براى خود نعمت مى داند.
ـ حـسـود بـه زبـان لاف دوسـتى مى زند ودر عمل مخفیانه دشمنى مى ورزد و , بنا بر این , او نام دوست را برخود دارد و صفت دشمن را.
ـ ستمگرى چون حسود ندیدم که به ستمدیده ماننده تر باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) : حسود پیش از آن که به محسود زیان رساند به خود زیان مى زند,مانند ابلیس که با حسد ورزى براى خود نفرین خرید و براى آدم (ع ) , برگزیدگى .